زندگی چرخ گردونی است در واحد زمان
خیلیا گفته اند نمی گنجد در وصف جهان
لحظه ای پیش تو گفتی نمیچرخم دور جهان
اما خود میدانی که چرخد تورا چرخ جهان
گویند که من سپری هستم در مقابل چرخ جهان
اما همه میدانند که هر سپری خم شود در چرخ جهان
زندگی می گویید با من بچرخ در جهان
که اگر خوب باشی همنشینت کم با خوبان
و اگر بد باشی تو راه میبرم در جمع بدان
زندگی می گویید تو هیچگاه نتوانی کنی با من جنگ در این جهان
چون که هستم صاحب این زمان از جهان
زندگی گفت تو چه خواهی از من؟
او گفت که من خسته ام نچرخان مرا گرد این جهان
زندگی گفت گر نچرخی زنده ماندنت بی ارزش است
پس خوب باش و با من بمان
او گفت از بدی ها خسته ام
زندگی گفت طعم تلخیست اندر جهان
گفت زندگی تکراریست
زندگی گفت زنده ماندن ابدی نیست
گفت بی قرارم بی یارم
گفت رسیدن به هر یاری ممکن نیست
گفت چرا؟؟؟ تلخی زندگی بی یار
بدتر از همنشینی با جمع بدان است
زندگی گفت تو دل پر داری ز من
من دهم به یاری زیبا و خوش سخن
اما با من باش تا زنده ای
که خواهم به تو زندگی ام
تا بمانی با یارت در این جهان
و بچرخی با یک چرخ روان
زندگی چرخ گردونی است در جهانکه میچرخواند این آن
تاریخ : یادداشت ثابت - دوشنبه 95/4/1 | 8:48 عصر | نویسنده : پوریا | نظرات ()